پای در گِل ماندگان را قوت رفتار نیست
عاشقم بر تو عزیزم جای هیچ انکار نیست
با تو گفتم این حدیث عاشقی چون محرمی
چیدن سیب از ارم راهش بسی هموار نیست
ای فدای چشم تو بر من نگر تا زنده ام
این دو روزه زندگی چون قابل تکرار نیست
عشق ما نقشی زده بر لوح دل جانا بدان
این چنین لوحی زما در حجره و بازار نیست
تو گلی در بین گلها لیک با رنگ دگر
سرخی لبهای تو در باغ عشق بسیار نیست
تا که کاخ سلطنت بر کشور جانم زدی
باورم شد چون تویی در این جهان معمار نیست
بر "کیان" خرده مگیر گر کوی تو کم
آمدم
کن یقین بِین من و تو حایل و دیوار نیست
کیان تبریزی