بر قاب خیالم خم گیسوی تو زیباست
هر شب نظرم چهرهی زیبای تو پیداست
ای دلبر سیمین تن من چهره بر افروز
قرص قمرت روشنی ظلمت شبهاست
بر مزرعه و دشت دلم سبزه دمیده
بالی بگشا سوی دلم لحن تو شیداست
امروز تحمل کنم این سوز فراقت
امّید منای گل به وصالت شب فرداست
زیبا نگری ، ماه منی ،ای قد رعنا
دیوانه کنی با نگهت چشم تو شهلاست
در پهنهی گیتی چو کنم گشت گذاری
پیدا نکنم مثل تو جانا به تو همتاست !
تا مرغ غزل هست کیان مست و خُرام است
جانا که بیا صحن چمن جای تو برجاست
کیان تبریزی
هشتم فروردین 98