شهر دل با بودنت پر خنده است
سینه ام از عشق تو آکنده است
ای حکیم دریاب و تیمارم نما
این دلم در عاشقی بازنده است
شهر دل خالی زِ جمعیت بُود
با تو این ماَمن دلا پاینده است
تو زِ ایل و طایفه گشتی جدا
سرزمین جسم من یابنده است
تخت شاهی برقرار است در دلم
تاج سلطانی سرات زیبنده است
رخ چو بنمایی سماعه عشقمان
همچو ماه ، سیمای تو رخشنده است
ای فدای چشم تو سیمین تنم
کن نگاهی عاشقت تا زنده است
ای " کیان " سستی مکن شعری سرا
این غزلهایت بسی سوزنده است
اردیبهشت 99
کیان تبریزی